وقتی یک سگ که حیوون خداست می تونه اینقدر باوفا و مهربون باشه ما که اشرف
مخلوقاتیم چرا اینقدر بی وفاییم؟! سلام
گزارش برنامه قله شاه معلم رو با این جملات شروع کردم. چراکه اتفاق جالبی برام افتاد!
روز پنجشنبه ۱۹ مهر رو در منزل ییلاقی یکی از همنوردانمون در فومن گذروندیم. شب خوب
و شاذی رو دور هم و بدور از تمام مشکلات عالم داشتیم. ساعت ۵ صبح به همراه یک
راهنمای محلی به سمت ماسوله حرکت کردیم. برای من که اولین بار بود به اون منطقه
می رفتم بسیار لذتبخش بود. قسمت جالب داستان از جایی شروع شد که شروع به حرکت
به سمت بالا کردیم. سگی سفید و بزرگ جست و خیز کنان شروع به همراهی ما کرد.
اول فکر میکردیم به خاطر غذا دنبال ما میاد و کمی بعد میره. اما این سگ تا قله شاه معلم
ما رو اسکورت کرد و حتی وقتی مورد حمله سگهای یک گوسفند سرا قرار گرفتیم از ما
محافظت کرد و ۴ سگ هم وزنشو! فراری داد! و با کمال تعجب با ما تا آخر راه برگشت یعنی
کوچه های ماسوله همراه بود و فقط چند تکه نان از دست من خورد!!! جلو میرفت عقبگرد
میکرد انگار می خواست گله ای رو از خطرات احتمالی حفظ کنه! جالبتر اینکه در مسیرهای
پاکوب باریک و لبه پرتگاهها کاملا داخل صف و در جای معینی نزدیک به من حرکت میکرد.انگار
دوره کوهپیمایی دیده بود!
وقتی از قله فرعی تا خود قله که نزدیک ۵۰۰ متر مسافت بود مسابقه گذاشتیم انگار میخواست
تو مسابقه شرکت کنه و از بین ۱۳ نفر پنجم شد!!! چراکه اگر نمی دوید میتونست با سایر
دوستان مسیر رو آروم طی کنه! نزدیک قله احساس کردم حیوونی تشنه اس. آب رو تو دوتا
مشتم ریختم و گذاشتم حسابی لیس بزنه که البته دوستان اصلا خوششون نیومد! ولی
نگاه حق شناس این حیوون برای من کافی بود!
به هر حال مسیر نیمه جنگلی رو در انبوهی از توهم که مهی غلیظ بوجود آورده بود در
ساعت ۶ عصر با رسیدن به ماسوله و نوشیدن چای و کلوچه ای خوش طعم به پایان رسوندیم.
موقع خداحافظی از این حیوون واقعا همه ناراحت بودن! این رو از حرفها و تمجیدات بچه ها
میشد فهمید. شب رو در فومن گذروندیم. چون شنبه عید بود تصمیم داشتیم برای برگشت
به تهران عجله نکنیم و برای شنبه برنامه ریزی کردیم که از مسیر کناره به سمت جاده
چالوس بریم و از اونجا به تهران بیایم. بالاخره بعد از یک آبتنی دسته جمعی در ساحل
سنگی رامسر و عبور از گردنه زیبای عباس آباد و شهر کلاردشت از جاده چالوس به تهران
برگشتیم که البته ساعت ۱۲ شب بود.
به هر حال این برنامه یکی از به یادماندنی ترین برنامه های کوهنوردی من شد البته همراه
با دوستان خوبم در باشگاه اسپیلت.
و براستی آنجا جایی نزدیک آسمان بود!